یادداشتی درباره محمدرضا یزدانی خرم به مناسبت درگذشت وی را میخوانید.
به گزارش رادیو ورزش؛ وقتی ریشخند فیدل كاستروی فقید را نسبت به قد كوتاه والیبالیست های ایران در اواخر دهه شصت دید، به رگ غیرتش برخورد و گفت مگر در این كشور پهناور ما قحطی جوان قد بلند داریم؟
والیبال ایران امروز در جایگاهی قرار دارد كه می توانست ابدا چنین نباشد. این نه لاف است و نه بزرگنمایی. تنها لازم بود یك شخص خاص به مدت 17 سال زیربنای این رشته را از نو پایه ریزی نكند، فردی به نام محمدرضا یزدانی خرم. به همین سادگی. اینكه چرا والیبال ما به این نقطه رسید و حالا یكی از بزرگان این رشته در جهان به حساب می آید را باید به پای مدیری نوشت كه نگاهش هیچگاه كوتاه مدت و گلخانه ای نبود.
محمدرضا یزدانی خرم كه بامداد یكشنبه با اعلام خبر فوتش، مجددا بعد از مدت ها به تیتر یك رسانه ها بازگشت، از معدود مدیرانی بود كه می دانست ورزش "خم رنگرزی" نیست. در ورزش با یكی دو سال كار محال است موفقیت حاصل شود. ورزش درست شبیه علوم آكادمی است. هماتنطور كه یك پزشك، دانشمند و مهندس، به یكباره ساخته و پرداخته نمی شوند، باید این نگاه را هم به ورزش بسط داد. ازاین رو وقتی از سال 1368 و پایان جنگ، ماموریت احیای والیبال ایران را به عهده گرفت، نه وعده قهرمانی آسیا را داد و نه ادعا كرد این تیم را به المپیك می برم. یك بچه دبستانی را تحویل گرفت، گام به گام بدون هیچ فشاری، آنها را پرورش داد، با ارتباطاتش، سرمایه را درست و بدون دورریز به این رشته گسیل داشت. كارش به جایی رسید كه رسما عنوان كرد به هر فردی كه یك نوجوان بالای یك متر و 90 سانتی متری را به ما معرفی كنید، فلان قدر سكه هدیه می دهم.
این یعنی او دقیقا كار را از نقطه صفر شروع كرد. حد فاصل 1368 تا 1385 را ببینید تا متوجه شوید والیبال ایران را كجا تحویل گرفت و در سال 85 چه چیزی را تحویل دیگران داد. او هرگز به ورطه شعار نیافتاد و مهمتر از همه انتظارات را بیهوده بالا نبرد.
یزدانی خرم حتی پس ازجدایی از والیبال چند سالی ریاست فدراسیون كشتی را به عهده گرفت كه ماحصل مدیریتش را در المپیك 2012 لندن دیدیم. كشتی فرنگی ما با اعتماد تاریخی او به محمد بنا پوست انداخت و تبدیل به یك رشته مدال آور شد.
اما متاسفانه ازسال 90 به بعد یعنی دوره ای كه او تنها 65 سال سن داشت، متاسفانه مدیران بالادستی ورزش نسبت به چنین فردی بی تفاوت شدند. به بهانه جوانگرایی، ورزش ایران را از وجود او كه مانندش را زیاد نداشتیم، محروم كردند تا اینكه سرانجام در یك روز سرد زمستانی، در بی توجهی محض همه ما، معمار والیبال ایران، بی آنكه مدت ها خبری از او باشد، در آرامش محض، چشم از جهان فرو بست. اما تردید نكنید اگر او در ورزش ایران حضور نداشت امروز والیبال ما اینچنین سری میان سرها نداشت. برای او ورزش فقط در تهران نبود. روستا به روستا، شهر به شهر به دنبال استعدادها رفت و از دل روستایی كه حتی مدرسه درست درمان برای تحصیل بچه ها را نداشت، قهرمان والیبال كشف و پرورش داد.
به شخصه اعتقاد دارم برای موفقیت در ورزش قبل از سرمایه و توجه و استعداد، باید یك مدیر برنامه محور وآشنا به امور روز دنیا را در راس كارداشت. مدیری كه از بابت هر پك یك ایرانی به سیگارهای داخلی، ریالی را برای ورزش در نظر بگیرد. مدیری كه وقتی ریشخند فیدل كاستروی فقید را نسبت به قد كوتاه والیبالیست های ایران در اواخر دهه شصت دید، به رگ غیرتش برخورد و گفت؛ مگر در این كشور پهناور ما قطحی جوان قد بلند داریم؟ جوانانی بودند كه تا قبل از یزدانی خرم با قدهای رشید وجود داشتند اما مدیری كه بیاید و آنها را جذب والیبال كند، نبود. پول بود، استعداد بود توجه رسانه و دولت بود اما این مدیریت خاص نبود و ورزش ایران طی یك تجربه موفق با پوست و گوشت و استخوان، تجربه كرد كه اعتماد بلند مدت به یك مدیر كار آزموده و نترس چه گنج گرانقدری را برایش به ارمغان می آورد.
آسوده بخواب آقای محمدرضا یزدانی خرم تو با اینكه نه والیبالیست بودی و نه قد و قامتی برای این رشته داشتی اما به بلندفكرترین و موفقترین مدیر این رشته در تاریخ ورزش ایران مبدل شدی. حضور چند ساله ات در فدراسیون كشتی را امروز با زنده شدن، فرنگی كاران می بینیم. یادگار شما تا ابد در موزه ورزش ایران می ماند.
یادت گرامی كه میراثتان جاودانه است.
مهدی طاهرخانی
انتهای پیام/